.....
تو بنویس... از دلتنگی هایت،از درد هایت،از حرف هایت... از هر چه دلت میگوید!!! بنویس برایم...
√ هـَمـه ﮮِ مــُخـآطـَبــْ هــآ ،
رَفـتــَنــﮯ هـَسـتـَنــــد !
کـِه آخرش تَنهآ میشَوی./
حـَتـمــآ بــآیــَد
آدَمـْ هــَمـْ حـِسـآبـشــآטּ نـَڪُنــﮯ
تــآ دوسـتـَتــْ بــِدآرَنــد !...
سردش بود... دلم را برایش سوزاندم... گرمش که شد با خاکسترش نوشت، خداحافظ...
وقتی که دیر نبود من به بودنش نیازمند شدم وقتی که دیگر رفت من به انتظار امدنش نشستم وقتی که نمی توانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم وقتی که او تمام کرد من شروع کردم... وقتی او تمام شد... من اغاز شدم وچه سخت است تنها متولد شدن مثل تنها زندگی کردن است مثل تنها مردن!
اینکه میخوای هر روز با یکی باشه مهــم نیست فقط سعی کن یه روزم خودت باشــی . . . خودِ خودِ خودِت . . ! اونوقته که دیگه افتخاراتـــ میشه افتضاحاتـــ !•
بای بای دنیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
بای بای سختیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
بای بای مشکلاااااااااااااااااااااااااااااات
بای بای آدمایه بد.
بای بای انسانای اسم انسان یدک کش
بای بای چک پول سفته وام دربدری بدبختی بیچارگی درموندگی
باقی گناهارو گذاشتم برا شما
با خنده میرم.اونجا جهنمشم بهتر از اینجاست...
بای بای
یه رو غریبه بود ...آشنا شد ...عادت شد ...عشق شد ...هستی شد ...روزگار شد ...خسته شد ...بی وفا شد ...دور شد ...بیگانه شد ...حسرت شد ...فراموش شد ...فراموش نشد نـــــه هیچوقت فراموش نشد
پسری ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﻨﺖ ﺭﺍ ﻋﺮﯾﺎﻥﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ﺑﺎﻧﻮ !
ﺑﻠﮑﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﻋﺮﻭﺱ سری ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﻨﺖ ﺭﺍ ﻋﺮﯾﺎﻥﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ﺑﺎﻧﻮ !
ﺑﻠﮑﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﻋﺮﻭﺱ
ﺑﺮ ﺗﻨﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ ... ﺑﻔﻬﻢ ﻋﺸﻖ ﺍﮔﺮﻭﺍﻗﻌﺎ ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺩ ﻟﺬﺕ ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺮ
ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ
ﻟﺐ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻮﺩ ...
ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻖ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺣﺘﯽﺑﺮﺍﯼ
ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﻭ ﺍﺯ ﺑﺮﻕ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﻣﺴﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ
ﻭﻫﻤﺨﻮﺍﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ ...
ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻘﺖ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯼ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻫﻢﻟﺬﺕ
ﻣﯿﺒﺮﯾﺪ ﭼﻮﻥ ﻣﻄﻤﺌﻦ
ﻫﺴﺘﯽ ﺟﺎﯾﺖ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻗﻠﺒﺶ ﺛﺎﺑﺖ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﻧﯿﺴﺖ !!
ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ
ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻫﻔﺖ ﻗﻠﻢ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍﺧﻮﺷﮑﻠﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﺩ .
ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺗﺨﺖ
ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖﺣﺎﮐﻢ ﺫﻫﻦ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﯽ ...
ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﻮﺩﻥ
ﺭﺍﺑﻄﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺎﻟﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺩت; ﮐﻪ یک ﻣﺮﺩﯼ در ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ
ﺗﮑﯿﻪ ﮔﺎهت است ﻭ
ﯾﻘﯿﻦ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺶ ﺗﻮﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﺑــــــــــــــــــــــــــــــﺲ
ﺑﺮ ﺗﻨﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ ... ﺑﻔﻬﻢ ﻋﺸﻖ ﺍﮔﺮﻭﺍﻗﻌﺎ ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺩ ﻟﺬﺕ ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺮ
ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ
ﻟﺐ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻮﺩ ...
ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻖ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺣﺘﯽﺑﺮﺍﯼ
ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﻭ ﺍﺯ ﺑﺮﻕ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﻣﺴﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ
ﻭﻫﻤﺨﻮﺍﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ ...
ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻘﺖ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯼ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻫﻢﻟﺬﺕ
ﻣﯿﺒﺮﯾﺪ ﭼﻮﻥ ﻣﻄﻤﺌﻦ
ﻫﺴﺘﯽ ﺟﺎﯾﺖ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻗﻠﺒﺶ ﺛﺎﺑﺖ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﻧﯿﺴﺖ !!
ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ
ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻫﻔﺖ ﻗﻠﻢ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍﺧﻮﺷﮑﻠﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﺩ .
ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺗﺨﺖ
ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖﺣﺎﮐﻢ ﺫﻫﻦ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﯽ ...
ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﻮﺩﻥ
ﺭﺍﺑﻄﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺎﻟﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺩت; ﮐﻪ یک ﻣﺮﺩﯼ در ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ
ﺗﮑﯿﻪ ﮔﺎهت است ﻭ
ﯾﻘﯿﻦ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺶ ﺗﻮﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﺑــــــــــــــــــــــــــــــﺲ
شاید تکراری باشد. . .
ولی. . .
گاهی. . .
بعضی چیزها. . .
ارزش هزاران بار تکرار را دارند. . .
تکرار میکنم. . .
تکرار میکنم. . .
دوستت دارم. . .(!)
عشق |
||
![]() !بعضی آدمها بوی خوب دارند
.حتی وقتی دورند
دلت که براشون تنگ میشه
بوی خوبشون تو ذهنت میپیچه
و اونقدر دلت هواشونو میکنه
.....که دوست داری محکم بغلشون کنی
|
صدا بـــــــزن مرا
... مهم نیست به چه نـامی
... فقط "میــــم" مالکیت را آخرش بگذار
...می خواهم باور کنم
مـــالــِ همیم
بعضی کلمه ها ارزش بارها شنیدن را دارد
گوشت را بیار جلو
اروم میگم
کسی نشنوه جز خودت
خیلی
خیلی
خیلی
دوستت دارم ...
چقد سخته وقتی ازت میپرسه "ناراحت شدی"؟ اشک از چشمات بریزه و بگی اشکال نداره....
چه جمله ی غریبی است"فراموشت میکنم" وقتی تا آخر عمرت با یاد او زندگی میکنی...
قلب عزیزم.... لطفا خفه شو تو همه کار ها دخالت نکن.... همین که خون پمپاژ میکنی کافیه.... اگه هم خسته شدی اجباری به کار نیست...
براے دل خـــودم مے نویسم ...
این راین روزها
آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست
که رخت های دلتنگیم را
فرصتی برای
مـَن همـ ــآنـ َـم
خـوب تمـ ــآشـا کن
دختــَرے کہ براے داشتــنــتـــ ...
تمــامـــ شبـــ را بيـدار مـے مانـد
و با تـ ـويــے کـہ نيــستے حرف مے زنـد
دختــرے کـہ ...
زانــو ميــزنـه لبــہ تختــش و چشمــــانش را مــے بنـدد
و تنــــهـا آرزويـــَش را براے
هـــزارميـــن بـــــار بـہ خـُـــدا يـــاد آور مـــے شود!!!
خـُــدا هم مثــل هميـــشهـ لبــــخنـد مے زنـد
از ايــن کـہ تـ ـــو آرزوے هميشگے مـــنی...
شاید درظاهر کیلومتر ها بین منو تو فاصله باشه اما هربار دلتنگ میشم دستمو میزارم روی قلبم وارام ارام تپیدنت را احساس میکنم;چه ساده تمام زندگی ام شده ای وچه زیبا فاصله ها را در هم کوبیده ای ودر کنارم هستی,تا همیشه در من جاری باشی
دلتنگ که باشی آدم دیگری میشوی...
خشن تر , عصبی تر , کلافه تر , تلخ تر ...!!!
و جالب تر اینکه با اطراف هم کاری نداری!
همه اش را نگه میداری... و
دقیقا سرهمان کسی خالی میکنی که دلتنگ اش هستی...
گاهی وجود تو را کنار خودم احساس میکنم
اما چقدر دلخوشی خوابها کم است ؟!
اگر دریا ساحلش را فراموش کند
اگر راهب صومعه اش را فراموش کند
اگر خدا بندگانش را فراموش کند
و اگر عشق مرا فراموش کند
من تو را هرگز فراموش نخواهم کرد
قلبمو به تو سپردم
مراقبش باش
من راه را هموار میکنم
تو فقط آرام با من بیا
با دستانم تمام خارها را کنار میزنم
تو فقط آرام با من بیا
نترس از خارها که به پایم رفته
تو فقط آرام با من بیا
من باکی ندارم از هیچ درد و سختی، اگ تو با من باشی
تو فقط با من بیا