روزها گذشت.....
روزی آمد که دل بستم به تو،از سادگی
خویش دل بستم به قلب بی وفای تو
روزها میگذشت و بیشتر عاشقت میشدم،
یک لحظه صدایت را نمیشنیدم غرق در گریه میشدم
روزی تو را نمیدیدیم از این رو به آن رو میشدم!
گفتی آنچه که میخواهم باش ، از آنچه
که میخواستی بهتر شدم
گفتی تنها برای من باش ،
از همه گذشتم و تنها مال تو شدم
روزی آمد که من مال تو بودم و
تو عاشق کسی دیگر
اینک تنها اشک است که از چشمان من میریزد
تنها شده ام ، باز هم مثل گذشته
همدم غمها شده ام
راهی ندارم برای بازگشت ،
به یاد دارم شبی دلم تنها به دنبال ذره ای محبت میگشت
نمیپرسم که چرا مرا تنها گذاشتی ،
نمیپرسم که چرا قلبم را زیر پا گذاشتی
میدانستم تو نیز مثل همه …
نمیبخشم تو را …
دیگر مهم نیست بودنت ، احساس گناه میکنم
در لحظه های بوسیدنت
نمیبخشم تو را ، این تو بودی که روزی گفتی
با دنیا نیز عوض نمیکنم تو را
دنیا که سهل است ، تو حتی نفروختی
به کسی دیگر مرا
مثل یک جنس کهنه ، دور انداختی مرا!
نمیدانستم برایت کهنه شده ام ، هنوز مدتی
نگذشته که برایت تکراری شده ام
مهم نیست ، برای همیشه تو را از یاد میبرم ،
قلبم هم نخواهد، خاطرت را خاک میکنم
تو نبودی لایق من ، تو نبودی عاشق من ،
میمانم با همان تنهایی و غم
تو را نمیبخشم ، و اینک روزی آمده که به خاطر تو
حتی نمیریزد یک قطره اشکم!
نظرات شما عزیزان: